مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

منوی بلاگ

می دانم

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

می دانم احساسات نوشته قبلی‌ام زیاد جالب نیستند. نباید اینطور باشد. نباید اجازه بدهیم ما را اینطور ناتوان و سرخورده ببینند ولی چه کنم واقعا؟ چه کنم؟

احساس تمام شدن می کنم. واقعا دارم تمام می شوم. عجیب نیست که این روزها به هم نشینی با پیرزن ها علاقه مندترم. عجیب نیست که مدت هاست شروه آن پیرزن را گوش می کنم و احساس می کنم پسرم مرده.

دلم می خواهد مثل دِی(مادر) جعفر، خانه‌کوچکی داشته باشم و بخزم داخلش و از همه جا بی خبر باشم ولی این روزها انقدر تلخی زیاد است که حتی خبرشان به دی جعفر هم می رسد.

نشسته ام و بدون اینکه به چیزی فکر کنم اشک هام سرازیرند.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۵
حیران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">