فاطی
هرچقدر هم که بزرگ شویم، هرچقدر هم که از هم دور بیفتیم و زندگی های خودمان را داشته باشیم، وقتی که اتفاق ناخوشایندی برای یکی از دوستان قدیمی ام می افتد؛ خصوصا فاطی، احساس می کنم مسئولیتش با من بوده که آن اتفاق نیفتد. نمی دانم چرا انقدر حس می کنم من مسئول فاطی ام، چیزی مثل والد که نه، یک خواهر بزرگ تر؛ هرچند که چند ماه هم کوچک ترم!
حالا هم که چند وقت بوده با فاطی زیاد از زندگیمان به هم نمی گفته ایم فاطی وارد رابطه ناسالمی شده ونمی تواند از آن بیرون بیاید و دارد عذاب می کشد، احساس می کنم من از او غافل شده بودم و حواسم به او نبوده! نسبت به همه اتفاقاتی که برای فاطی افتاده همیشه همین حس را داشته ام و راستش در این مورد اصلا دلم نمی خواهد به منطق هم فکر کنم و خودم را بی مسئولیت ببینم.
خب کاری که دلتون میخواد رو بکنید دیگه.. هرچه بادا باد...