مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

منوی بلاگ

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

من در زندگی، درخت‌های بیشتری نسبت به آدم‌ها از دست‌داده‌ام که فکر نداشتن‌شان هم به گریه‌ام می‌اندازد همان‌طور که فکر دیگر نداشتن ادم‌هایی که عاشقانه دوستشان داشتم و دارم.

از همین حالا که حتی هنوز رسما هم مال من نیستی، دلتنگت هستم و درد روزهایی که دیگر مال من نباشی را احساس می‌کنم.

من زیر نخل‌ها و کنارها بزرگ‌شده‌ام و هرگز فکرش را هم نمی‌کردم روزی چناری برای من باشد. راستش تا چند سال قبل اصلا نمی‌دانستم چنار چه شکلی‌ست.

حتی اگر مال من نشوی هم خوشحالم. خوشحالم که برای یکی دو روز حس دوست بودن با یک چنار را داشته‌ام.

خوشحالم. البته که غم‌های دیگر را هم در پس‌زمینه‌ی این خوشحالی احساس می‌کنم اما مگر طبیعتِ حضور و وجود، غیر از این است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۶
حیران

دلُم می‌خوا بینیویسُم ولی خسمن.

دلم می‌خوا بینیویسم که چه‌کد دلم سی دریا و خانه تنگ وویده. که چه‌کد ای روزا ناراحتم و نیفمم با خوم چه کنم ولی درعین حال چه‌کد حس خوش‌بختی می‌کنم.

بینیویسم که چه‌کد دِیا(مادر)ها موجودات عجیبی هسن.

ولی خسمن ای‌کد که گرویدم و تو سر خوم زدم.

فکد کاشکی یکی میامه سیم می‌گفت که هنوز مو یادت هسه و گندما که دیدی یاد مو افتادِی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۰۱:۳۸
حیران

فکر کنم گفته‌بودم که انگار دیگر غم‌ها آن‌قدرها زورشان به ما نمی‌رسد. خیلی سرسخت شده‌ام. هنوز هم زیاد اشک می‌ریزم اما این را حس می‌کنم که چه‌قدر قدرت غم‌ها کمتر شده و زورشان به زیبایی‌هایی که دل‌شادم می‌کنند نمی‌رسد. فکر کنم از نتایج زنده بیرون امدن از سال ۹۸ باشد! آن‌قدر غصه خوردیم که بعد از آن غم و غصه معناش را از دست داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۹ ، ۰۱:۴۷
حیران

آدم وقتی از بودن‌ش در یک جا دلگیر می‌شود، برای همه‌ی جاهایی که حضور ندارد، دلتنگ‌تر می شود.

مثل سر سفره‌ی شام خانواده.

یا جمع دوستان نزدیک.

روزهای خوبی را می‌گذرانم. فقط گاهی دلگیری‌هایی هست و آدم معمولا مواقع دلگیری به نوشتن رو می آورد، برای همین توی نوشته ها انگار که روزهای تلخی را می‌گذرانم ولی واقعیت‌ش این نیست. این روزها سروهای سبز و بلند قامت را دارم و بوی یاس ها و نارنج های تازه رسیده را و همه‌ی این ها مرا سر شوق می‌آورد و برای زندگی هم کافی‌ست. حتی وسط دلگیری امشب که از فرط غم و ناراحتی نزدیک‌ترین حالت به معنای کلمه‌ی «دلگیر» بودم، زندگی ‌با وجود سروها برایم کافیِ کافی بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۰۱:۲۷
حیران