مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

مُرُنگ دُرنگ

سی خاطِر ارزشی که سی ای دو روز زندگی قائلُم وُ لذِت ثبتش

منوی بلاگ

خواب ها واقعی اند اما در دنیای دیگری

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۲ ق.ظ

چند شب قبل خواب دیدم ماشین زد به برادرم و چند جایش شکست و نمی دانم چقدر وضعش بد بود فقط می دانستم دیگر قرار نیست مثل قبل باشد و چیزی را از دست می دهد. یک اتفاقی مثل قطع نخاع یا قطع شدن دست و پا.

آنقدر گریه کردم که جانی برایم باقی نماند.

الان که دارم این را می نویسم یادم افتاد که این اتفاق یک بار هم در واقعیت افتاده. آن شب که عمو ‌رضا چپ کرده بود و قطع نخاع شد و من روی تخت چوبی توی حیاط بی بی، خوابیده بودم و سرم را داخل بالشت فرو برده بودم و بی اعتنا به همه آدم هایی که آمده بودند پیشمان، چند ساعت پشت سر هم گریه کردم. انقدر که آن طرف بالشت هم خیس شد. آنقدر که هیچ جانی برایم باقی نماند.

خواب ها می توانند تلنگرهای خوبی به ما باشند. تجربه کردن چیزی برای چند ساعت به واقعی ترین شکل ممکن، باید تاثیر زیادی توی کیفیت زندگی ادم بگذارد. چه مثبت چه منفی!

از آن روزی که این خواب را دیده ام، بیشتر از قبل، از دنیا، از اسیب دیدن آدم هایی که دوستشان دارم می ترسم.

دنیای خواب ها خیلی عجیب است. بچه تر که بودم با خودم می گفتم کاشکی ادم وقتی می خوابید، یک زندگی دیگری داشت و ادامه اش را زندگی می کرد. فکر می کنم بخاطر هیجانم برای تجربه انواع مختلف زندگی بوده. راستش هنوز هم همین ارزو را دارم! البته در ادامه همین ارزو اینطور برداشت می کردم که خب باید خیالم راحت باشد، چون در هر صورت زندگی چیز انچنان جدی ای نیست و همه‌اش خواب است یا دست کم، شبیه خواب است!

 

شکر بخاطر توانایی خواب دیدن یا حتی کابوس دیدن.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۵
حیران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">